اخیرا سرزده بودید به دقیقه نود که صفحه ای از من جوار خیزران است.سیلیقه شما را بسیار ژسندیدم خوشحال میشوم که سری به خیزران بزنی واگر آجازه دادی لینک شما را آنجا بگذارم
عنوان آخرین برگ برایم بسیار جالب بود مخصوصا که میدانید داستان مشهوری هم به این اسم وجود دارد
برای کسی که در این مجال اندک وبه این زودی مرا تو خطاب میکند بیشتر از اینها ارزش قائلم که نه تنها نظر اصلاحیش را پاک نکنم بلکه ضمن تصحیح خودم نظرت را هم به یادگار نگه داشتم
ـمن هم از خط وربط شما خوشم می آید
-ذر ضمن لینک آخرین برگ را در خیزران گذاشتم تا ازین ببعد بیشتر مزاحم شوم با احترام واشتیاق ومحبت فراوان
از اینکه با بزرگواری خیزران را حاشیه آخرین برگ گذاشتی ممنونم امیدوارم هیچگاه ناظر فرو افتادن آخرین برگ نباشم مطمئن باش اگرنه نقاش آخرین برگ لااقل رنگ ناچیزی از سفره رنگین بوم نقاشی خواهم شد که قادر خواهد بود برگی راترسیم کند که بقائی طولانی یابد.ازسروده هایت لذت میبرم ومیخواهم این لذت تداوم یابد.شما درست میگوئید:این روزها کلمات با نگفتن جاویدمیشوند ولی شعر تو الکن زبانی چون من را به سخن دراورده است که میخوانم :این روزها مثل صداقت زیباست
با احترام
مجید موذنی
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ
باران که ببارد از دست چترها کاری ساخته نیست ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم... خوب باشی
حامدعزیز وبزرگوارم ازاینکه سر زده بودی ممنونم به کامنت شما در خیزران مفصلا جواب میدهم آنچه درموردتغییر خیزران به خیزران(۲)نوشتم را ندید بگیر آدرس کماکان همان است که بود البته خیزران دوم هم به زودی راه اندازی میشود به زودی برمیگردم
سلام ژانوس عزیز روی پایه اول کمی مشکل دارم ولی در کل موافقم .. دوستی یک فرآیند سهل و ممتنع است که همه تجربه اش کردیم و می کنیم اما کمتر به آن توجه می کنیم (متاسفانه) .. می بخشی که دیر سر زدم ..
حامد عزیزرا قربان وتصدق میروم حضور گرم تو بعداز مدتی آنقدر به من شادی ونشاط بخشیده که در ابتدا اصل قضیه رافراموش کردم حالا سعی میکنم حواسم را جمع کنم. به هرحال دشواریهای رفتارهای آدمیان نسبت به هم با مفاهیم سهل وممتنع شمابسیار همخوانی دارد که من هیچ مشکلی با آن ندارم وبه قدری آن را نزدیک به باور خودمیدانم که اگرقبل ازنوشتن سه پایه پیشم بودی وآن را برایم میگفتی آن را در آن به کارمیبردم باورکن که صادقانه از تو یادمیگیرم البته قصد من از نوشتن سه پایه پایان دادن به دشواری های رفتارهای آدمیان نسبت به هم نیست چه میدانم این مسئله ریشه های عمیق تاریخی اجتماعی روانی و....دارد.باری نه برای توجیه بلکه برای توضیح پایه اول باید اضافه کنم که اگر دونفر بپذیرند که به هم نیازمندند ودرسایه رفع نیازمندی متقابل آرام تر زندگی میکنند وراحت تر میمیرندشاید پذیرش بدبختی متقابل بهانه ای برای بیان این نیازمندی باشد وگرنه نفس بدبختی که البته الزامانمیتواند پایه ی دوستی باشد راستی عیبی دارد که من به دوستم بگویم من هم مثل تو بدبختم بیا با هم هم قدم بشویم تا بدبختی رابرانیم من به تو همان اندازه نیازدارم که تو به من نیاز داری. حامد عزیزم متاسفانه آدمها ممکن است مدتی با هم کناربیایند وازبودن باهم لذت ببرند ولی اینکه آیا با هم به جائی هم میرسند یانه جوابش همان سهل وممتنع بودنی است که شما میگوئید
حامد عزیز ضمن سلام وآرزوی سعادت وسلامت برایت منتظر کار جدیدی از تو هستم بابا همتی مرا به خاطر جسارتم ببخش درضمن من به روزم خوشحال میشوم بیائی وگفتمگفت خیامی راببینی با احترام ومحبت فراوان
امروز دل خوش کرده بودم که بیایم لااقل کاری از تو را در مورد برف وزمستان ببینم که نشد خلاصه تشنه کار شما هستیم البته امید است حمل به اسائه ادب نکنی این حرفها از فرط علاقه به کارهای شماست باری منهم چیزکی نوشته ام قزبانت ژانوس
عزیزبزرگواربنده به توسط ژانوس باشما آشناشدم ونظربه اینکه علاقه ی زیادی به شعردارم میخواستم اگراجازه دهید وبلاگ شمارابه گل ارغوان پیونددهم باآرزوی موفقیت برای شما.ادیسه
سلام........
پژواک صدا هنگام باران...............
بسیار زیبا بود
ممنون از متن زیباتون و ممنون که اومدین
غمهاتون کوتاه...بمونین
بهاربارونی
با سلام
آموزش مسائل جنسی و پیشگیری
موفق باشید.
تبادل لینک = اطلاع دهید
با سلام
اخیرا سرزده بودید به دقیقه نود که صفحه ای از من جوار خیزران است.سیلیقه شما را بسیار ژسندیدم خوشحال میشوم که سری به خیزران بزنی واگر آجازه دادی لینک شما را آنجا بگذارم
عنوان آخرین برگ برایم بسیار جالب بود مخصوصا که میدانید داستان مشهوری هم به این اسم وجود دارد
با احترام اشتیاق ومحبت فراوان
سلام حامد عزیز
خوبی؟
من شعرای اینطوری رو دوست دارم شعرایی که سراینده
خودش رو در قید و بند قافیه و ردیف زندانی نمیکنه...
شعرایی که از دلش بر میاد.
ممنون که اومدی پیشم بازم بیا...
حامد عزیز
برای کسی که در این مجال اندک وبه این زودی مرا تو خطاب میکند
بیشتر از اینها ارزش قائلم که نه تنها نظر اصلاحیش را پاک نکنم بلکه ضمن تصحیح خودم نظرت را هم به یادگار نگه داشتم
ـمن هم از خط وربط شما خوشم می آید
-ذر ضمن لینک آخرین برگ را در خیزران گذاشتم تا ازین ببعد
بیشتر مزاحم شوم
با احترام واشتیاق ومحبت فراوان
از اینکه با بزرگواری خیزران را حاشیه آخرین برگ گذاشتی ممنونم امیدوارم هیچگاه ناظر فرو افتادن آخرین برگ نباشم
مطمئن باش اگرنه نقاش آخرین برگ لااقل رنگ ناچیزی از سفره رنگین بوم نقاشی خواهم شد که قادر خواهد بود برگی راترسیم کند که بقائی طولانی یابد.ازسروده هایت لذت میبرم ومیخواهم این لذت تداوم یابد.شما درست میگوئید:این روزها کلمات با نگفتن جاویدمیشوند ولی شعر تو الکن زبانی چون من را به سخن دراورده است که میخوانم :این روزها مثل صداقت زیباست
با احترام
باران که ببارد از دست چترها کاری ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم...
خوب باشی
حامدعزیز
با عرض معذرت خیزران به خیزران(۲)تبدیل شدکه آدرسش این است:
http://kheyzaran2.blogsky.com
البته چیززیادی تغییر نکرده ولینک شما هم درخیزران(۲)موجود است
تنها ژانوس به ادیسه تبدیل شده
حامدعزیز وبزرگوارم
ازاینکه سر زده بودی ممنونم به کامنت شما در خیزران مفصلا جواب میدهم
آنچه درموردتغییر خیزران به خیزران(۲)نوشتم را ندید بگیر آدرس کماکان همان است که بود البته خیزران دوم هم به زودی راه اندازی میشود
به زودی برمیگردم
با احترام
با سلام خدمت حامدعزیز
من به روزم ومنتظرتشریف فرمائی شما
با سلام خدمت حامد عزیز
ما طبق معمول همه ی پنجشنبه ها به روز شده ایم
با احترام
سلام
روزهای پاییزی اغلب روزهای دلتنگی است.....برای نوشتن شاید بتونه وقت مناسبی باشه....نمی دونم شما چرا اینقدر سکوت می کنین؟ منتظر آپدیت جدیدتون هستم....بی صبرانه منتظر نوشته ی جدیدتون هستم...
اگر آپ کردین خوشحال می شم منم باخبر کنین
بمونین
بهاربارونی
سلام ژانوس عزیز
روی پایه اول کمی مشکل دارم ولی در کل موافقم ..
دوستی یک فرآیند سهل و ممتنع است که همه تجربه اش کردیم و می کنیم اما کمتر به آن توجه می کنیم (متاسفانه) ..
می بخشی که دیر سر زدم ..
حامد عزیزرا قربان وتصدق میروم
حضور گرم تو بعداز مدتی آنقدر به من شادی ونشاط بخشیده که در ابتدا اصل قضیه رافراموش کردم حالا سعی میکنم حواسم را جمع کنم.
به هرحال دشواریهای رفتارهای آدمیان نسبت به هم با مفاهیم سهل وممتنع شمابسیار همخوانی دارد که من هیچ مشکلی با آن ندارم وبه قدری آن را نزدیک به باور خودمیدانم که اگرقبل ازنوشتن سه پایه پیشم بودی وآن را برایم میگفتی آن را در آن به کارمیبردم باورکن که صادقانه از تو یادمیگیرم البته قصد من از نوشتن سه پایه پایان دادن به دشواری های رفتارهای آدمیان نسبت به هم نیست چه میدانم این مسئله ریشه های عمیق تاریخی اجتماعی روانی و....دارد.باری نه برای توجیه بلکه برای توضیح پایه اول باید اضافه کنم که اگر دونفر بپذیرند که به هم نیازمندند ودرسایه رفع نیازمندی متقابل آرام تر زندگی میکنند وراحت تر میمیرندشاید پذیرش بدبختی متقابل بهانه ای برای بیان این نیازمندی باشد وگرنه نفس بدبختی که البته الزامانمیتواند پایه ی دوستی باشد
راستی عیبی دارد که من به دوستم بگویم من هم مثل تو بدبختم بیا با هم هم قدم بشویم تا بدبختی رابرانیم من به تو همان اندازه نیازدارم که تو به من نیاز داری.
حامد عزیزم متاسفانه آدمها ممکن است مدتی با هم کناربیایند وازبودن باهم لذت ببرند ولی اینکه آیا با هم به جائی هم میرسند یانه جوابش همان سهل وممتنع بودنی است که شما میگوئید
از اینکه طولانی شد ببخش
با احترام
حامد عزیز
ضمن سلام وآرزوی سعادت وسلامت برایت
منتظر کار جدیدی از تو هستم بابا همتی
مرا به خاطر جسارتم ببخش
درضمن من به روزم خوشحال میشوم بیائی وگفتمگفت خیامی راببینی
با احترام ومحبت فراوان
با سلام خدمت حامد عزیز
امروز دل خوش کرده بودم که بیایم لااقل کاری از تو را در مورد برف وزمستان ببینم که نشد خلاصه تشنه کار شما هستیم
البته امید است حمل به اسائه ادب نکنی این حرفها از فرط علاقه به کارهای شماست باری منهم چیزکی نوشته ام قزبانت
ژانوس
سلام
وبلاگتون و شعراتون عالیه
موید باشید و موفق
بای
عزیزبزرگواربنده به توسط ژانوس باشما آشناشدم ونظربه
اینکه علاقه ی زیادی به شعردارم میخواستم اگراجازه دهید
وبلاگ شمارابه گل ارغوان پیونددهم باآرزوی موفقیت برای
شما.ادیسه
سلام غریبه! چقدر به نظرم آشنا میای!
تو همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودت می گیری...
نه، انگار غریبه نیستی! باز به دیدنم بیا
سلام
وقت باران باید بارید و پژواک خدا باید بود
با وبلاگ شما از طریق خیزران آشنا شدم ؛بسیار دلنشینه خوشحال میشم اگه به منم سر بزنی