حقیقت

همه دروغ می گفتند

و من راستگو

خود دروغ بودم ..

...

به راهی دیگر می روم

نه در جستجو

به راهی دیگر می روم ..تنها برای رفتن

در تاریکی .. در خلا .. در تمام لحظه هایی که نیستم

می روم برای نبودن

برای برگرفتن خاطرات و بخشیدنشان به راه

برای فراموشی دوباره

و برای اینکه باز تو را بخوانم

و شد سال 1387

 

برایم مهم نیست که عددی در تقویم تغییر یافته

یا زمین در جایی است که سال پیش بوده

و یا از تقسیم آفتاب به ساعتها عددها متقارن می شوند

محک زندگی برای من زیبایی ست

پس برایم مهم است که گیاهان زنده می شوند

و پرندگان می خوانند و زندگی متبلور می شود

برایم مهم است که اگر برای بهار طبیعت یک سال لازم است دوستانی دارم که در قلبشان همیشه بهار است ..

 

سال نو مبارک

 

سال نو بر همه مبارک

زیباترین تصویر من ..

 

گفتم : بچه ها امروز نقاشی می کشیم

گفت : چی بکشیم ، آقا

گفتم : نگاه کنید به اطراف .. هر چی که چشمتان را گرفت ، همان را بکشید

 ....

نقاشی اش را قبل از همه آورد پیش من

تصویر آدمی بود با بینی پهن و چشمهای ریز و بدنی یک چهارم سرش

گفتم : چه زشت !

گفت : کاریکاتوره ، آقا

گفتم : کی هست ؟

سرش را پایین انداخت و گفت : خودم ، آقا

 ....

نبودن

  

همیشه دلی هست که بی ما بتپد

گاهی برای خودش

گاهی برای ما

 

پشت پنجره ایستاده است

با دستهایش روپنجره ای چوبی را کنار زده

و به پسر بچه ای نگاه می کند

که امروز جای خالی پیر مرد سیگار فروش را پرکرده

 


پ.ن 1 -  بابت این مدت سکوت متاسفم ، امیدوارم جبران کنم

پ.ن 2 - "از دست دادنت شیرین تر است از ربودن همه دلهایی که می شناسم" (امیلی دیکنسون)