Doc۱

در زندگی روزهایی است که سخت می شود آنها را فراموش کرد .. نه اینکه افتخاری در آنها باشد .. نه .. در زندگی روزهایی است که خودمان رویاهایمان (دنیای مطلوب ذهنی) را نفی می کنیم .. بهتر است بگویم همه چیز را نفی می کنیم .. تمام دلبستگی و تمام آنچه برای آن زیسته ایم ..

 خودمان را از یک کل ، ناشی از جمع خود ، کم می کنیم .. شاید بشود گفت یک خودکشی روحی .. اما هیچ کس آن را دوست نمی دارد ...


امروز باز تنهایم

به اندازه دو پنجره ی روبروی هم

بی تو

...

دیروز هم تنها بودم

اما به اندازه یک پنجره ی رو به دشت

با تو

...

مطمئنم می دانی کدام تنها تر است


می بینی هنوز آن روز نفرین شده بهمن را به خاطر دارم 

نظرات 9 + ارسال نظر
آیدا یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.nimeyegomshodeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
نوشته ی قشنگی بود!
موفق باشید.

پسر نیمه شب یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ب.ظ http://midnightboy.blogsky.com

سلام .منم با تو هم عقیده هستم و حرفات قشنگه موفق باشی و
اگه دوست داشتی به من هم سر بزن

پردیس دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ق.ظ http://shengmen.persianblog.com

سلام... منم مطمئنم که می دونه کدوم تنها تره... زیبا بود... ممنونم که سر زدید...

آوا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ http://sepideyesobh

روزهایی هست که هرگز فراموش نخواهد شد . شاید چیزی در ناخودآگاه انسان می خواهد که دائم مرورش کند شاید چیزی در لایههای درونی ادم میل به مرور و زنده نگه داشتنش داشته باشد .
میدانی بهترین چیز رو راست بودن با دل است با موجود حقیقی ای که هرگز نه تظاهر می کند نه تردیدی در آن هست . یک روزهایی باید گم شد باید دور ماند از آدمها . بعد تازه می فهمیم که این گم شدنها به همه بودنهای دیگر می ارزد انگار خودش تولد دوباره ای می شود فقط باید سعی کرد این نوزاد فقط یک بار به دنیا بیاد و بماند برای همیشه .

دختری با لبخند صورتی یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ق.ظ http://so0oratiii.blogsky.com

فراموش کردن بعضی روزها به دشواری تکرار شدنشونه...آدما معمولا تو تنهایی به چیزهایی فکر می کنن که باید فراموشش کنن...روزهای نفرین شده ی زندگی!

bacchus دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ب.ظ http://pink-pride.persianblog.com

خاطرات...!!

ناتاناییل شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ب.ظ http://www.6200.persianblog.com

بهمن؟ اما من دوسش دارم.خیلی

هلاله یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ http://helaleh.blogsky.com

چه جالب!منم تو بهمن یه روز دارم که دوسش ندارم...ولی نمیگم نفرین شده...دارم سعی میکنم فراموشش کنم....میدونی بهترین کار اینه که هم خودتو هم اونو هم اون روز نفرین شده بیچاره رو از ته دلت ببخشی....بخشیدن روح آدمو سبک میکنه....یه بار امتحانش کن...ضرر نمیکنی...

دختر غروب جمعه 19 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ

خیلی زیبا بود . یاد گذشته افتادم. از هر چیز گله مندم در میان لذات فراوان زندگی از الام آن رنج می برم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد