وقتی به آسمان نگاه می کنی چه می بینی ؟

این سوال را از پسرکی که هر از چندگاهی مدتی را سرکوچه ما می نشیند ، پرسیدم .. چشمان نیمه بازش را حتی بالا هم نیاورد و با کلافگی گفت :

لیلا

- به خانه ای نگاه کردم که دخترشان مدتی پیش ، برای سومین بار ازدواج کرد ...

 

این سوال را از دختر بچه ای هم پرسیدم .. چند بار بالا و پایین پرید و گفت :

رنگین کمان

- هوای پس از باران بود و انتظار رنگین کمان می رفت اما هر چه به آسمان نگاه کردم ، چیزی ندیدم ...

 

این سوال را از "او" هم پرسیدم .. او با لبخند گفت :

خدا

- چشمهایم را بستم .. دوست داشتم بسیار خدا را ببینم ...

 

 

به یاد دوستی که او هم رفت

 

قفس کوچک تنهایی من ،

دنیایی است

آسمانش رویایی سبز

سرزمینش اندوهی زرد

کلبه ای است آنجا

سبز ، ساکت و آرام

در کنارش

روی شیبی اندک

پیش آخرین تیر قفس

جویباری جاری است

آبی .. آبی .. آبی

که در صدای امواجش

در تلاطم

در رنگش

تصویری است

آن تو هستی ؛

انعکاس من

در جویباری بی پایان

لینک


امیدوارم مرا ببخشید ، این روزها حوصله نوشتن ندارم ..