زمان

و من غریبه تر از همه با زمان

در ساعتی زندگی می کردم

.. هیزم شکن بودم

و عقربه ها را می انداختم

به دوش می کشیدمشان

و به نانی آنها را می فروختم

نظرات 8 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ب.ظ http://amir64.blogsky.com

سلام

اگر مایل به تبادل لینک بودید به من اطلاع دهید

آموزش مسائل جنسی و پیشگیری

علی سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.alitoope.blogsky.com

لینکت کردم آقا حامد لینکم کن...

قاصدک چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.iman63.blogfa.com

سلام حامد عزیز

یه دنیا ممنون که به ما سر زدی و خوشحالم که از وبلاگ ما

خوشت اومده.

من محاوره ای مینویسم چون تمام نوشته های وبلاگ ما

دلنوشتست.هیچ کدوم از نوشته هایی که میبینی چرکنویس

نشده یا قبلا جایی نبوده...

ببخش اگه باب میلت نیست بازم ممنون.

قاصدک چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ http://www.iman63.blogfa.com

راستی یادم رفت بگم وبلاگت خیلی خیلی عالیه اینو جدی

میگم از دستم ناراحت میشی اگه بگم یکی از مطالبتو(زمان)

واسه خودم یادداشت کردم؟

معذرت میخوام.

بازم پیش ما بیا...

بهار(دختر غریب بارون چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام ممنون که اومدین
خیلی زیبا بود.........مثل همیشه
منظور از جاری دقیقا همون بود که گفتین ......... خیلی خوشحالم که مفهوم نوشته هامو می فهمین .......... و نباید من توضیح بدم
همیشه بمونین
بهاربارونی

نقاش خ نور چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ http://inthegreentree.blogfa.com

سلام حامد

این هیزم شکنت خیلی معرکه ست ;)

مرد کویری... پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.naderhiv.blogfa.com

--((به نام خداوندگار تنهایی))--
یه داستان قدیمی ولی گویای همه چیز هست که می گه:
زندگی داستان مرد یخ فروشی است که پرسیدند فروختی؟؟ گفت نخریدند... آب شد...

یعنی هر جوری بگذره تموم میشه...

تنهاتر از همیشه...
به انتظار مانده ام...
مرد کویری...
علی علی.

ava دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ق.ظ

زیبا بود ولی در عین حال تلخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد