وقت باران

وقت باران

دستهایت را باز کن

چشمهایت را ببند

و به سوی من بیا

.. اما من !؟

روی به آسمان کن

و فریاد بزن

                  .. اندکی بعد ، به پژواک صدایت گوش بسپار

 

نظرات 19 + ارسال نظر
بهار(دختر غریب بارون) چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام........
پژواک صدا هنگام باران...............
بسیار زیبا بود
ممنون از متن زیباتون و ممنون که اومدین
غمهاتون کوتاه...بمونین
بهاربارونی

امیر چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ب.ظ http://amir64.blogsky.com

با سلام

آموزش مسائل جنسی و پیشگیری

موفق باشید.

تبادل لینک = اطلاع دهید

ژانوس پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

با سلام

اخیرا سرزده بودید به دقیقه نود که صفحه ای از من جوار خیزران است.سیلیقه شما را بسیار ژسندیدم خوشحال میشوم که سری به خیزران بزنی واگر آجازه دادی لینک شما را آنجا بگذارم

عنوان آخرین برگ برایم بسیار جالب بود مخصوصا که میدانید داستان مشهوری هم به این اسم وجود دارد

با احترام اشتیاق ومحبت فراوان

قاصدک جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.iman63.blogfa.com

سلام حامد عزیز

خوبی؟

من شعرای اینطوری رو دوست دارم شعرایی که سراینده

خودش رو در قید و بند قافیه و ردیف زندانی نمیکنه...

شعرایی که از دلش بر میاد.

ممنون که اومدی پیشم بازم بیا...

ژانوس شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

حامد عزیز

برای کسی که در این مجال اندک وبه این زودی مرا تو خطاب میکند
بیشتر از اینها ارزش قائلم که نه تنها نظر اصلاحیش را پاک نکنم بلکه ضمن تصحیح خودم نظرت را هم به یادگار نگه داشتم

ـمن هم از خط وربط شما خوشم می آید

-ذر ضمن لینک آخرین برگ را در خیزران گذاشتم تا ازین ببعد
بیشتر مزاحم شوم
با احترام واشتیاق ومحبت فراوان

ژانوس دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:10 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

از اینکه با بزرگواری خیزران را حاشیه آخرین برگ گذاشتی ممنونم امیدوارم هیچگاه ناظر فرو افتادن آخرین برگ نباشم
مطمئن باش اگرنه نقاش آخرین برگ لااقل رنگ ناچیزی از سفره رنگین بوم نقاشی خواهم شد که قادر خواهد بود برگی راترسیم کند که بقائی طولانی یابد.ازسروده هایت لذت میبرم ومیخواهم این لذت تداوم یابد.شما درست میگوئید:این روزها کلمات با نگفتن جاویدمیشوند ولی شعر تو الکن زبانی چون من را به سخن دراورده است که میخوانم :این روزها مثل صداقت زیباست

با احترام

مجید موذنی پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ

باران که ببارد از دست چترها کاری ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم...
خوب باشی

ژانوس یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ق.ظ http://kheyzaran2.blogsky.com


حامدعزیز

با عرض معذرت خیزران به خیزران(۲)تبدیل شدکه آدرسش این است:

http://kheyzaran2.blogsky.com

البته چیززیادی تغییر نکرده ولینک شما هم درخیزران(۲)موجود است
تنها ژانوس به ادیسه تبدیل شده

ژانوس یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ق.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


حامدعزیز وبزرگوارم
ازاینکه سر زده بودی ممنونم به کامنت شما در خیزران مفصلا جواب میدهم
آنچه درموردتغییر خیزران به خیزران(۲)نوشتم را ندید بگیر آدرس کماکان همان است که بود البته خیزران دوم هم به زودی راه اندازی میشود
به زودی برمیگردم

با احترام

ژانوس یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:36 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

با سلام خدمت حامدعزیز

من به روزم ومنتظرتشریف فرمائی شما

ژانوس چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

با سلام خدمت حامد عزیز

ما طبق معمول همه ی پنجشنبه ها به روز شده ایم
با احترام

بهار(دختر غریب بارون) دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام
روزهای پاییزی اغلب روزهای دلتنگی است.....برای نوشتن شاید بتونه وقت مناسبی باشه....نمی دونم شما چرا اینقدر سکوت می کنین؟ منتظر آپدیت جدیدتون هستم....بی صبرانه منتظر نوشته ی جدیدتون هستم...
اگر آپ کردین خوشحال می شم منم باخبر کنین
بمونین
بهاربارونی

ژانوس پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ق.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

سلام ژانوس عزیز
روی پایه اول کمی مشکل دارم ولی در کل موافقم ..
دوستی یک فرآیند سهل و ممتنع است که همه تجربه اش کردیم و می کنیم اما کمتر به آن توجه می کنیم (متاسفانه) ..
می بخشی که دیر سر زدم ..

حامد عزیزرا قربان وتصدق میروم
حضور گرم تو بعداز مدتی آنقدر به من شادی ونشاط بخشیده که در ابتدا اصل قضیه رافراموش کردم حالا سعی میکنم حواسم را جمع کنم.
به هرحال دشواریهای رفتارهای آدمیان نسبت به هم با مفاهیم سهل وممتنع شمابسیار همخوانی دارد که من هیچ مشکلی با آن ندارم وبه قدری آن را نزدیک به باور خودمیدانم که اگرقبل ازنوشتن سه پایه پیشم بودی وآن را برایم میگفتی آن را در آن به کارمیبردم باورکن که صادقانه از تو یادمیگیرم البته قصد من از نوشتن سه پایه پایان دادن به دشواری های رفتارهای آدمیان نسبت به هم نیست چه میدانم این مسئله ریشه های عمیق تاریخی اجتماعی روانی و....دارد.باری نه برای توجیه بلکه برای توضیح پایه اول باید اضافه کنم که اگر دونفر بپذیرند که به هم نیازمندند ودرسایه رفع نیازمندی متقابل آرام تر زندگی میکنند وراحت تر میمیرندشاید پذیرش بدبختی متقابل بهانه ای برای بیان این نیازمندی باشد وگرنه نفس بدبختی که البته الزامانمیتواند پایه ی دوستی باشد
راستی عیبی دارد که من به دوستم بگویم من هم مثل تو بدبختم بیا با هم هم قدم بشویم تا بدبختی رابرانیم من به تو همان اندازه نیازدارم که تو به من نیاز داری.
حامد عزیزم متاسفانه آدمها ممکن است مدتی با هم کناربیایند وازبودن باهم لذت ببرند ولی اینکه آیا با هم به جائی هم میرسند یانه جوابش همان سهل وممتنع بودنی است که شما میگوئید

از اینکه طولانی شد ببخش
با احترام

ژانوس دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


حامد عزیز
ضمن سلام وآرزوی سعادت وسلامت برایت
منتظر کار جدیدی از تو هستم بابا همتی
مرا به خاطر جسارتم ببخش
درضمن من به روزم خوشحال میشوم بیائی وگفتمگفت خیامی راببینی
با احترام ومحبت فراوان

ژانوس دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:50 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

با سلام خدمت حامد عزیز

امروز دل خوش کرده بودم که بیایم لااقل کاری از تو را در مورد برف وزمستان ببینم که نشد خلاصه تشنه کار شما هستیم
البته امید است حمل به اسائه ادب نکنی این حرفها از فرط علاقه به کارهای شماست باری منهم چیزکی نوشته ام قزبانت
ژانوس

علی چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:47 ب.ظ http://roozebaad.blogsky.com

سلام
وبلاگتون و شعراتون عالیه
موید باشید و موفق
بای

ادیسه چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ب.ظ http://golarghavan.blogsky.com

عزیزبزرگواربنده به توسط ژانوس باشما آشناشدم ونظربه
اینکه علاقه ی زیادی به شعردارم میخواستم اگراجازه دهید
وبلاگ شمارابه گل ارغوان پیونددهم باآرزوی موفقیت برای
شما.ادیسه

ساسان پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ http://www.seyednezam.blogfa.com

سلام غریبه! چقدر به نظرم آشنا میای!

تو همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودت می گیری...

نه، انگار غریبه نیستی! باز به دیدنم بیا

بیتا شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:16 ب.ظ http://bita1364.persianblog.ir

سلام

وقت باران باید بارید و پژواک خدا باید بود
با وبلاگ شما از طریق خیزران آشنا شدم ؛بسیار دلنشینه خوشحال میشم اگه به منم سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد